آخرین خاطرات سال 93 ( بدرود سال 93)
دلبرکم بازم آخر سال رسید مثل چشم برهم زدن دیگه دارم به سرعتش عادت می کنم می دونم خیلی زود سالهای بعدی میان و تو مرد می شی خیلی زود و به امید تنها پروردگارم که ایمان دارم حافظ توست!!!
اومدم دل نوشته های آخر سالم واست بذارم و برم و سال جدید رو سبک آغاز کنم ....
پارسای مادر ، عشق همیشگی مادر نمی دونی چه حسی دارم با دیدنت و چقدر هر لحظه خالقم رو سپاسگذارم به خاطر داشتنت ، خدایا بی نهایت ممنونم که منو لایق مادری پارسا کردی ممنونم ازت که پسری مهربون ، پاک ،دانا و شیرین رو بهم دادی ....
پسرم امسال عید تصمیم داریم بریم قشم . این اولین باریه که می خوای دریا رو ببینی هر روز می گی مامان بریم دریا نازپسرم منتظره مادر فدای تو تمام سعیم می کنم بهت خوش بگذره الهی همین طور باشه ...
این روزا عاشق بستنی شدی موقع خرید فقط یکیش نشونت می دم وگرنه همه رو می خوای عزیزم
فدای اون نگاهت که اقیانوس مادره عمیق و نافذ
نوش جونت تمام هستی من
گاهی اوقات دوس داری ازت عکس یا فیلم بگیرم این یکی از اون زمان هاس
عشق منی با هر ژستی
رفتم سراغ جمع آوری کمد اتاق شما که چشمای کنجکاوت کریر نوزادیت رو دید خاطرات اون زمان انگار واست تازه شد و مامانم عشق می کرد و خیلی زود تمام دوران که مثل باد گذشت با هر تکون دادنت تداعی می شد وای خدای من کجاییم چه زود ... و من اشک شوق بر چشم که هنوز زنده ام و مادرتو ...
و چه زیبا دوباره خودت را در گهواره ات جا می دهی اما هر قدر که باشی آغوش مادر برای تو همیشه جا دارد!!!
و تو این روزای خونه تکونی بالکن شستم و کبوترای حیاط سیراب شدن خیلی خوشحال شدم حیف که دلبرکم خواب بود عاشق این کبوترای مهربونی
و جمع آوری ساک سفر که بهترین دارایم خودش توش جا داد حقیقت همین است که تو به من یاداور شدی !!!
دلبرانه ترین ترانه ی زندگیم با نوای شاد تو می رقصم و تمام دلتنگی های روزگار را می گشایم ...
باش و با رویشت زندگی را سبز تر کن ...
و با تو نهال کوچکم به پیشواز نوروز خواهیم رفت چه خوشبختم که سالی دیگر را با تو سپری کردم !
خدایا ، مهربانم ، دوست همیشه همراهم!!! یاریم ده آنچه را که حتی نمی دانم چیست برایم بهترین باشد که بر داده هایت و نداده هایت ایمان دارم گرچه دلیلش را نمی دانم ...
سپاس و باز هم .......... سپاس!!!
چشم هایم را می بندم و سکوت می کنم به احترام نو شدن ....