ثانیه ها تند تند از پی هم می گذرند و نهال کوچکم جوانه می زند و قد می کشد شاخه های کوچکش توان می گیرد و من مبهوت زمان و این قدرت لایزال ....عشقم هر نفس روز افزون می گردد.... این روزها تو را جور دیگر در آغوش می فشارم ، می بویم"""" نمی دانم انگار زمان حتی از پیش نیز تند تر می دود. دلخوش و شادم به بالندگی و سلامتت که آنرا تنها از خدایم دارم و سپاسی بس بی انتها .... اما دلواپس رفتن روزهای شیرین کودکیت ، روزهایی که بامهربانی خالصت به آغوشم پناه می آوری و من هر زمان که بخواهم تو را به قلبم می فشارم ،نوازشت می کنم و می ترسم با قد کشیدنت دور شوم .... من با نفس های تو تازه می شوم حتی در اوج خستگی ! بودن...