نوروز 94
ظعزیز جانم بعد از مدتها دوری از نوشتن باز برگشتم. چقدر دلم تنگ نوشتن بود ...
امروز سالروز زایش دردانه فرشته ی کوچکم 9 شهریور ،94 دوباره شروع می کنم به گفتن از عشقی که در سینه دارم، از عشقی که هیچ کجای دنیا مانندش نیست، از خاطراتی که برایم شیرین ترین و بی مانند ترین لحظات را ساخت و من امروز دوباره خواهم نوشت...
از شادی سرشارم وقتی خاطراتت رو در ذهنم با نوشتن تازه می کنم
فرشته ی زندگی مادر تولدت مبارک عزیزم . امروز نشد واست جشن بگیریم بابا جون امروز رفتن شیراز آخه از قبل نوبت دکتر داشتن ولی جشن تولدت با تاخیر به امید خدا می گیریم
خوب بریم سراغ نوشتن خاطرات شیرین عید امسال با تاخیر فراوون ببخش عزیز مادر
اول از همه چندتا عکس ناب از پارساجونم که تو خونه تکونی کلی کمک مامان کرد
گل پسر مشغول تعمیر جاروبرقی
دسته گل عمو و تشویق پارسا واسه گرفتن ماهی
بقیه مطالب تو سال 95 واست نوشتم ببخشید بابت این همه تاخیر عزیززززم
سفر امسال ما به قشم بود البته همسفر هم داشتیم آقاجون و عزیزحون. دلبرکم این اولین باری بود که دریا رو از نزدیک می دیدی. چه حس خوبی بود باتو کنار دریای مهربان و نوشدن سال ....
سفر ما با ماشین خودمون بود بعد واسه انتقال به جزیره ماشین سوار لندیگراف کردن و ما همه لحظه لحظه عبورمون رو دریا می دیدیم و خنکای نسیم و عطز دریا تو این فصل سال چیز عجیبی بود انتظاز یه هوای گرم شرجی داشتیم اما به لطف خدا تو اون مدت هوا عالی بود این یعنی خدا هوامون داره ....
با دیدن دریا خیلی تعجب کرده بودی این همه آب یه جا، کم کم دل زدی به دریا و رفتی تو آب اولش فقط سنگ می نداختی و بس
و من نام زیبایت را بر سواحل زیبای قشم با تمام عشق نوشتم
گل پسر و بابای بی نظیرش
و این هم مامان و ناز پسر
دلبرکم بازهم شور عشق پیدا کردن سنگ
و دلهره های کودکانه ات
و اما رفتن به پارک کروکودیل های قشم یه مسیر کوتاه که با تنوع چند کروکودیل در سن های مختلف بپسر کوچک ما رو به خودش جذب می کرد البته بز هم داشت
و عروسک بستنی و عزیزای دلم
قلعه پرتغالی ها در آفتاب سوزان قشم
و این هم زیبای کوچک و دلبر شیرینم در کنار سفره هفت سین پارک زیتون قشم
این هم عیدی مادر جون و پدرجون(میز تحریر کودک) واسه نوه شون که یه دنیا دوسش دارن در خونه شیراز پدرجون
سیزده بدر 94 پارک جنت شیراز مهمون مادرجون و پدر جون و در کنار عزیز جون و آقا جون بودیم این هم حاجی فیروز
عزیزم با یک سال تاخیر این خاطرات واست نوشتم خیلی کوتاه تا فرصت کنم تند تند مطالب سال 94 بذارم که برسم به سال 95 که الان توش هستیم عزیزم یه دنیا دوست دارم عشقم