روزهای یک سال و ده ماهگی قند عسلم
شکوفه ی کوچک من این روزها شیرین تر از پیش دلبری می کنی و تواناتر می شی و من با غرق شدن در تو فرصت نوشتن ندارم و می ترسم از تلنبار خاطرات و خدای ناکرده فراموشی مراحل رویشت ، پس تا دیر نشده باید دست به کار شد.... فضانورد کوچولو ی ما از اونجا که عاشق ماه هستی به محض خروج از خونه اول در کمترین ثانیه ماه رو در هر شکلی که باشه حتی در وسط ظهر پیدا می کنی ، قند تو دل کوچولوت آب میشه ، می گی ایناشش (اینهاش) ماه و با انگشت کوچولوت مکان دقیق رویت رو نشون می دی. رو کاغذ خط خطی می کنی و می گی ماه و از جمله رو دست و پای کوچولوت ماه خط خطی می کشی ...