پارسا جونم شکوفه دلمپارسا جونم شکوفه دلم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

پارسایم: پارسا باش و پارسا بمان!

خاطرات نوروز 93

1393/1/26 1:10
نویسنده : شراره
641 بازدید
اشتراک گذاری

سال 1393 مبارک سال تون چون اسب زیبا

 

و باز نو شدن و زیبایی و عطر بهار ....

امسال دومین سالی که کنار پارسای فشنگم بهارمون زیباتر می شه و چه محشره حس داشتنت و بوییدنت گل همشه بهارم!!!

امسال ما شیراز موندیم و به دیدن اقوام بابایی رفتیم قراره نیمه دوم تعطیلات نیریز باشیم.

و حالا گذری بر این روزها

حال و هوای سفره هفت سین : امسال سال تحویل خونه آقاجون (بابای بابایی )بودیم در کنارشون خوش گذشت...

اما این هفت سین خونه خودمونه که چیدم و اومدیم شیراز

دومین نوروزت مبارک بهارم!!!

بابا فرشید و گل پسر

نگاهت امید من است

فدای تو

 

رفتن به شادی شهر ستاره و سفره هفت سین

همیشه شاد باشی

 

خونه عمه بهحت بابایی بودیم مادربزرگ بابایی ام اونجا بودن بهمون خیلی خوش گدشت پرهام کوچولو ام(پسر پسر عموی بابا ) یک سال و دو سه ماهی داره اومده بود

اینم عکس شما ،بابافرشید، پرهام و باباش و مادر بزرگ بابایی (مادربزرگ و دوتا از نوه و نتیجه هاشون)

عشق مادر بی انتهاست...

عسل مامان از اول تا آخر تو حیاط بود و اینحا کشمکش بر سر دستگیره در نگران

ددری مامان

 

واسه خرید گل باغچه مون رفتیم باغ های گل عفیف آباد به که چه حال و هوایی داشت محشر بود ما گل همیشه بهار انتخاب کردیم و یه آب پاش و کود و خاک برگ

 بابا جون  عجب آفتابیه...

گل من زیبا ترین گله!!!

 

یه سری به پارک حافظیه زدیم اونجا یه نمایشگاه سنتی زده بودن لذت بردیم و البته کمی یخ زدیمنیشخند

پارسایی هرجا آب می بینه تغییر مسیر می ده

عاشق آب...

و این هنر تجسمی زیبا

جیک جیک

 

و نمایشگاه نقاشی حمایت از کودکان سرطانی که چشمام دریایی کرد

لبحند را قسمت کنیم

یادگاری و آرزوی ما براشون با امضای مشترک پارساجون

سالم باشید

همتون سالم باشید

عزیز دلم یادت نره بهترین هدیه کاشتن لبخند بر لب دیگرانه دست و دلت با سخاوت...... 

 

 و اما چمعه ٨ فروردین ٩٣:

در پایان نیمه اول تعطیلات نوروزی ما به ارسنجون بازگشتیم آخه بابایی مرخصی نبودن.

و این شد که جمعه  هرسه تایی دل و زدیم به طبیعت و رفتیم جنگل بناب ارسنجان ، با وجودی که از خونه دیر رفتیم بیرون ولی جای خوب همیشگیمون از آن ما شدهوراممنون خداجونم که هوامون داریقلب

و ما بودیم و درختای سبز بهاری ،جوی آب روان ،نوازش نسیم و .....(عطر خوش زندگی)

پارساجونی ما که از بند خونه رهایی پیدا کرده بود تمام وقتش مشغول خاک بازی شد و خاک رو با دستای کوچکش شناخت ، لمس کرد و البته در تمام بخشهای زیزین لباس و حتی اندرون کفش نیز این عنصر پاک و زمینی رو پراکنده نمود و بنده بسی لباس تازه بر او پوشاندم .(به سختی آخه گل پسر عاشق بازی شده بود و دل نمی کند.)ماچ

   فرشته زمینی من در زمین عشق بکار......

نازکم زمان چون دانه های خاک از دستانت می ریزد دریابش!!!

 

و حالا نوبت آب بازی دردونه زندگیمه که بهش می گه(  آب بااااا) و من عاشقانه فقط نگات می کردم که چطور پاک و بی آلایش زیبایی ها تو رو به شوق میاره و من گاه چه ساده از کنارشون رد می شم!  نگاهم به تو دوختم چون می دونم و باور دارم که این ثانیه ها تکرار ناشدنی هستن و می خوام غرق عشق تو باشم جان مادر....

به زلالی آبی پارسای پاکم

مایه ی حیات مادر

و تو زیبایی ها رو جستجو کردی و هر آنچه دیدی برایت دوست داشتنیست....

 می نویسم تا بخوانی و فراموش نکنی که کودکان بی تجمل عاشقند!!!

تلنگر عاشقی!!!

 

گام هایت برایم شیرینست جانم نمی دانی چگونه قلبم برایت می تپد!!!

گاه سر بر آسمان و گاه بر زمین!!!

عزیز مهربونم مامانی هر چی گفت مورچه ها مواظب باش... شما تا نزدیک خونه شون قدم برداشتی و بدون نگاه کردن  زمین تنها در کشف بهار بودی خدا رو شکر رو شون نرفتی و خونه شون سالم موندفرشتهگل پسرم مهربونه ولی هنوز کوچیک تر از اونیه که این حرف من درک کنه خیال باطل

مورچه های عزیز پارسا دوستون داره وقتی بزرگ شه بیشتر دقت می کنه

و این روز زیبا هم به پایان رسید و تنها خاطره ای ماند و تجربه ... 

 

و نیمه دوم تعطیلات نوروزی:

در چند روز پایانی تعطیلات سری زدیم به نی ریز که در این روزها هوا بارونی و بسی دلچسب بود...

طبیعت آبشار تارم نی ریزبه خاطر بارنگی فراوون این چند روز پر آب شده بود ولی به خاطر سردی هوا و نامساعد بودن مسیر واسه شما عسلم نتونستیم از نزدیک نظاره گر باشیم  و به دامنه اکتفا کردیم

طراوت زندگیم!!!

 

 

بابا فرشید مهربون و تاج سر!

 

و کوچه باغ های زیبای نی ریز...

 ناز کودکم پیچ های کوچه باغ زندگیت زیبا...

و این روزها کاشف دنیا می شوی از آب و خاک و....

و رهایت می سازم تا بی قید و بند  کودکیت را معنا دهی ...

شالاپ شلوپ موسیقی بازی کودکانه ات

 

مسجد قدیمی نی ریز

مناره ی سالها عاشقی

 

و رهایی ماهی قرمز کوچولومون تو حوض مسجد تاریخی نی ریز(مامانی همیشه دوستدار مهربانی باش)

رها باش ماهی کوچکم ...

 

و سیزده بدر :

سیزده بدر امسال هوا باد و بارونی بود ما ام که بعد از ظهر نتونستیم طاقت بیاریم به همراه خانواده پدری بابایی(عمه ها و عمو ها ی بابایی دل زدیم به دامان طبیعت نی ریز و چادر زدیم و آش رشته پختیم و یخ زدیم ، خندیدیم و در کنار همه ی اینا از باهم بودن لذت بردیم

با تو گرمم !!!

عید امسال هم به پایان رسید خیلی زوووود در کنار تو شاد شاد شادم

خدایا متشکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرم

فرشتهقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبفرشته

پسندها (5)

نظرات (3)

سعیده، مامان هومان
7 فروردین 93 1:31
نوروزتان پیروزر؛ خدا این پارسایی نازنینو براتون حفظ کنه خیلیییی عکسای زیبایی بود وب تون هم خیلی خوبه با اجازه لینکتون کردم
شراره
پاسخ
سال نو شما ام زیبا عزیزم خوشحالم کردید منم هومان عسل رو لینک کردم
مامان نیکسا
9 اردیبهشت 93 17:02
سلام چقدر گل پسرت بزرگ شده.ما هم تعطیلات عید نیریز بودیم البته از بس نیکی اذیت کرد زود برگشتیم.امیدوارم نیریز بهت خوش گذشته باشه
شراره
پاسخ
آخی که من بالاخره این نیکسا گلی رو دیدم حسرت به دل مونده بودم واسه عسلت نیکی گلی رو ببوس ممنون عزیزم خوش گذشت
یه دوست قدیمی
18 دی 93 18:21
سلام دوست قدیمی خداوند پسر کوچولو و نازت رو واست حفظ کنه انشالا.... خودت چه عوض شدی دختررررر و مثل همیشه زیبا و شاد و پر انرژی ....شاد باشی
شراره
پاسخ
خیلی ممنون دوست قدیمی کاش اسمتون رو می گفتید