بای بای واکسن(18 ماهگی)
عزیزتر از جونم امروز صبح ساعت ٨ بابایی اومد دنبالمون و رفتیم واسه آخرین واکسن تا بعدی که باشه تو ٦ سالگی....
گفته بودن زود باید بیایید چون به خاطر تحریم تعداد واکسن ها محدوده و اگه تموم شه باید تا هفته بعد صبر کرد ما هم به موقع رسیدیم . یه واکسن به دست ناز قشنگت (بیمارستان سینا ارسنحان) زدن و یکی واسه پای کوچولوی گلم +قطره فلج اطفال ( بیمارستان ولیعصر ارسنجان محل بهداشت خودمون ) که واسه هردوشون یه کمی گریه کردی وزن و قدت اندازه گرفتن نرمال بودی خدا رو شکر بی نهایت به خاطر سلامتیت....
این هم از واکسن های پر دلهره که هر مادری رو در اوایل به گریه می اندازه !!! تموم شد خدا رو باز هم شکر و هزاران شکر به خاطر اینکه تو این زمون هستیم که با زدن واکسن میشه تو رو در مقابل برخی از بیماری های خطرناک ایمن کنه و شاهد ناراحتییت نباشم .
دنیا با لبخند بچه ها زیباست الهی که هیچ کودکی مریض نباشه
الانم نانازی من پای راستش درد می کنه و سخت راه می ره هر ٤ ساعت قطره استامینوفن می خوره و کمپرس سرد تا شب و بعدش کمپرس گرم الهی زود خوب شی و تب نکنی