پارسا جونم شکوفه دلمپارسا جونم شکوفه دلم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

پارسایم: پارسا باش و پارسا بمان!

روزهای یک سال و ده ماهگی قند عسلم

شکوفه ی کوچک من این روزها شیرین تر از پیش دلبری می کنی و تواناتر می شی و من با غرق شدن در تو فرصت نوشتن ندارم  و  می ترسم از تلنبار خاطرات و خدای ناکرده فراموشی مراحل رویشت ، پس تا دیر نشده باید دست به کار شد....   فضانورد کوچولو ی ما  از اونجا که عاشق ماه هستی به محض خروج از خونه اول در کمترین ثانیه ماه رو در هر شکلی که باشه حتی در وسط ظهر پیدا می کنی ، قند تو دل کوچولوت آب میشه ، می گی ایناشش (اینهاش) ماه و با انگشت کوچولوت مکان دقیق رویت رو نشون می دی. رو کاغذ خط خطی می کنی و می گی ماه و از جمله رو دست و پای کوچولوت ماه خط خطی می کشی    ...
12 تير 1393

خاطرات نوروز 93

  و باز نو شدن و زیبایی و عطر بهار .... امسال دومین سالی که کنار پارسای فشنگم بهارمون زیباتر می شه و چه محشره حس داشتنت و بوییدنت گل همشه بهارم!!! امسال ما شیراز موندیم و به دیدن اقوام بابایی رفتیم قراره نیمه دوم تعطیلات نیریز باشیم. و حالا گذری بر این روزها حال و هوای سفره هفت سین : امسال سال تحویل خونه آقاجون (بابای بابایی )بودیم در کنارشون خوش گذشت... اما این هفت سین خونه خودمونه که چیدم و اومدیم شیراز   رفتن به شادی شهر ستاره و سفره هفت سین   خونه عمه بهحت بابایی بودیم مادربزرگ بابایی ام اونجا بودن بهمون خیلی خوش گدشت پرهام کوچولو ام(پسر پسر عموی بابا ) یک سال و ...
26 فروردين 1393

اولین ماهگرد سال 93( شکوفه ی زندگیمون یک سال و 7 ماهه شد)

  ثانیه ها تند تند از پی هم می گذرند و نهال کوچکم جوانه می زند و قد می کشد شاخه های کوچکش توان می گیرد و من مبهوت زمان و این قدرت لایزال ....عشقم هر نفس روز افزون می گردد.... این روزها تو را جور دیگر در آغوش می فشارم  ، می بویم"""" نمی دانم انگار زمان حتی از پیش نیز تند تر  می دود. دلخوش و شادم به بالندگی و سلامتت که آنرا تنها از خدایم دارم و سپاسی بس بی انتها .... اما دلواپس رفتن روزهای شیرین کودکیت ، روزهایی که بامهربانی خالصت به آغوشم پناه می آوری و من هر زمان که بخواهم تو را به قلبم می فشارم ،نوازشت می کنم و می ترسم با قد کشیدنت دور شوم .... من با نفس های تو تازه می شوم حتی در اوج خستگی ! بودن...
11 فروردين 1393

دوست جون دانیال

مامانی تو این شهر غریب یه دوست  داره که ایشون خاله فاطمه نازنین شما می شن و یه پسر ناز و شیرین به نام دانیال شما متولد شهریور و دانیال اواخر بهمن 92  ...
6 فروردين 1393

تازه های پارسا در اواخر سال 92

نازنین پسرم این روزا خیلی حوصله اش سر می ره و با هم می ریم سراغ وسایل خونه... جسبوندن برچسبای ژله ای رو دیوار حمام و در آخر تکه تکه شدن قلب ها ( عشق مادر قلب شکستنیه مراقب باش)!!!!   عاشق سیخ های چوبی کافیه اونا رو ببینی دیگه ول کن نیستی منم که می ترسم از نوک های تیزشون یواشکی ازشون کش می رم و با هر کلکی شده جمع شون می کنم...    اینم یه عکس قرمزی....   عاشق رفتن تو کارتن شدی قبلا تو یه کارتن بزرگ تر نشستی و حالا می خوای هر جور شده خودت تو کارتن خرما جا کنی شگفتا!!!!   عاشق خرس پاندات شدی تو بغل می گیریش و فشارش می دی و به تقلید مامان می گی زیزیییی(عزیزم) ...
6 فروردين 1393

بدرود سال 92

سال 92 هم گذشت مثل چشم برهم زدن ... و تو عشق زندگیم بزرگتر شدی و دلبرانه جلوی چشمام قد کشیدی و تازه ها آموختی . عزیز دل مادر    باور کن که عمر زود می گذرد شاید این کلام را بسیار بشنوی اما می خواهم با تمام وجود بگویم زود می گذرد باور کن !!! کودکی های من نیز زود گذشت سالها پیش این سخن را مادرم به ما می گفت اما شیطنت های کودکی فهم کلامش را دور می پنداشت و چه زود گذشت و من مادر شدم درست به مانند مادرم .... بزرگ شدنی که رسیدن به آن را راهی دراز می دانستم از وفتی تو هستی گذر زمان را سریع تر احساس می کنم . مرد کوچکم روزی می رسد که معنای حرفم را درک می کنی نمی دانم آن روز هستم یا  نه!!!  از خدای مهربانم...
29 اسفند 1392

روز درختکاری

بازهم درختكاري نهال من  یک نهال سبز را کاشتم در قلب خاک ریختم در پای او قطره های آب پاک بوسه زد بر روی او آفتاب تابناک شد نهالم شاد شاد از نوازشهای باد سالیانی چون گذشت شد نهالم یک درخت یک درخت سایه دار سربلند واستوار (مینا فتحی) عزیزکم نهال زندگیم ١٥ اسفند  بابایی از منابع طبیعی یه نهال نارنج آورد  و دیروز با کمک همسایه پایینی آقای دهقان با زحمت فراوون یه باغچه تو حیاط درست کردن و امروز اونو می کارن دلشون همیشه سبز. مامانی دوس دارم تو هم عاشق طبیعت باشی و هر سال این موقع باهم یه نهال بکاریم...   شاعری می گوید:   هرگز گمان ندارم که بتوانم شعری به زیبای...
24 اسفند 1392