شیرین پسرم یازده ماهگیت مبارک
انگار همین دیروز بود که تو را در حالی که ظریف و کوچک بودی به آغوشم سپردند. و چه احساس زیبایی بود مادر شدن گمان می کردم چه روز های دوریست یک سالگیت وتو اکنون در ماه آخر یک سالگی.... خدای مهربانم کودکی را به من سپردی که طعم عشق ، صبر ، گذشت ، فداکاری و از همه زیباتر مادری را در وجودم نهاد ! عشقش سختی های توام با قد کشیدنش را به کامم چون عسل شیرین می سازد و توانم را برای تحملش دوچندان . گاهی خسته از به دوش کشیدن باری سنگین... و چه زود میگذرند خستگی ها ، دلهره ها و شب زنده داری ها... و من شب را تنها به شوق دوباره در آغوش کشیدنت ، بوییدنت ، خنده های شیرین و شیطنت هایت سحر می کنم دلبرکم قند عسلکم...